پاسخ

شاید ماهیان از خود می پرسیدند که پرواز چگونه ممکن است ، چون گاهی موجوداتی اسرارامیز به جهانشان  فرود می آمدند و همانطور که آمده بودند، ناپدید می شدند.

شاید پرندگان از خود می پرسیدند نفس کشیدن در آب چگونه ممکن است ، چون از موجوداتی تغذیه می کردند که در زیر امواج می زیستند.

پرندگان وجود داشتند و ماهیان نیز وجود داشتند . آنها جهان هایی بودند که گاهی با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند ، بی آنکه هیچ کدام بتوانند به سؤالات دیگری پاسخی بدهند.با این وجود ، هر دو پرسشهایی داشتند و پرسشهای آنها پاسخهایی داشت ...

"ویلیام بلیک "شاعر انگلیسی قرنهای پیش می گوید : هر پرسشی که بتوان درکش کرد ، پاسخی هم دارد .

 

در همین لحظه عده ای از مردم این سیاره به شیوه خود با این پرسش روبرویند : "برای چه اینجاییم؟"  خیلی ها فکر می کنند که پاسخ را در مذهبشان ، و یا در ماده گراییشان یافته اند. دیگران ناامید شده اند و زندگی و ثروتشان را برای یافتن این معنا به باد داده اند. افراد کمی هم  اجازه داده اند این پرسش بی پاسخ بماند و زندگیشان را فقط در لحظه می گذرانند ، بی آنکه خود را نگران نتیجه این زندگی یا اهمیت آن کنند.

فقط شجاعان پاسخ این سؤال را می دانند : نمی دانم .

 

 

سقوط


* من٬ من٬من٬این است ترجیع بند زندگی گرامی من که در 
  هر آنچه می گفتم شنیده می شد.من همیشه با ستایش از
  خود توانسته ام سخن بگویم.مخصوصا اکر این کار را با حیا و  
  خویشتن داری خرد کننده ای٬که راهش را می دانستم٬انجام
  می دادم.

**آه٬دوست عزیز٬کسی که تنهاست٬نه خدایی دارد نه اربابی٬
   سنگینی روزها وحشتناک است.از این رو ٬حال که خدا از مد
   افتاده باید برای خود اربابی برگزید .....حکمای اخلاقی ما را
   در نظر بگیر که این همه جدی اندو به همنوع خود و به همه 
   چیز عشق می ورزند.میان وضع زندگی آنها با وضع زندگی 
   یک مسیحی حد فاصلی نیست٬جز آنکه آنها در کلیسا موعظه
   نمی کنند .به نظر شما چه چیز مانع گرویدن آنها به مذهب
   است؟ ....بله ملاحظه حرف مردم .نمی خواهند رسوایی
   بر پا کنند ....فی المثل داستان نویس بی دینی را
   می شناسم که شب ها نماز می خواند....در کتاب هایش چه
   ها که بر سر خدا نمی آورد! ......خلاصه آنها شیطان پرستان
   پرهیزکارند.به راستی چه زمانه مسخره ای!...یکی از دوستان
   من ٬وقتی شوهر خوب ووفادار بود ایمان نداشت٬همین که
   زناکار شد ایمانش به مسیح گل کرد!

***خوب خوب آسوده می خوابم٬خیالتان راحت باشد!درهر
     حال به ابراز تاثرات و هزیان های من خیلی اعتماد نکنید.
     در آنها منظوری هست.
---------------------------------------آلبر کامو (سقوط)

مکانی برای خدایی

پرده اول :
خدا انسان را آفرید او را اشرف مخلوقاتش قرار داد.

پرده دوم : انسان در بهشت
انسان هیچ گاه خدا را ندیده بود برای یافتن باید او را گم می کرد
اما انسان در بهشت در جایی ماورایی بی هیچ کم و کاستی
خدا را نمی جست.

پرده سوم : انسان در زمین
خدا انسان را به زمین فرستاد تا در تنهایی و درماندگی او را بیابد
انسان حاکم مطلق بر زمین .تنهایی به او قدرت خدایی بخشید

پرده چهارم :دین
خدا پیام آورانش را فرستاد تا به او یادآوری کنند آنها آخرین
امیدش بودنند اما آنان آخرین پس ذهن مانده انسان از خدا را
پاک کردند پیام آوران در زمین خدایی کردند. 

پرده پنجم :
خدا به نظاره نشست دیگر زمین جایی برای او نداشت
خدا نیاز به معجزه داشت .

عدد ۱۳

              وقتی روی این عدد تامل می کنم.
              احساس لذت دردناکی به من 
              دست می دهد......مارسل پروست
 
             کتاب سفت بسته شده و هنوز عفیف.
             آن قربانی را انتظار می کشد که قبلا
             خون لبه های سرخ کتاب قطور را
             جاری کرده است . دخول اسلحه را .
             یا کاردکاغذبری را تا پرده از آن بردارد. 
             ....................................مالارمه 

  ۱ -کتاب ها و روسپی ها را می توان به بستر برد .

  ۲-کتاب ها و روسپی ها زمان را در هم می بافند .بر شب مانند
      روز . و بر روز مانند شب حکم می کنند.

  ۳ -نه کتاب ها برای دقیقه ها ارزش قائلند نه روسپی ها.

  ۴- کتاب ها و روسپی ها همواره در عشقی نا کامیاب نسبت
      به یکدیگر به سر برده اند.

  ۵-کتاب ها و روسپی ها هر دو مردان ویژه خود را دارند؛مردانی
     که از طریق آنها روزگار می گذرانند و عذابشان می دهند.
     در این زمینه مردان ویژه کتاب ها منتقدانند.

  ۶-کتاب ها و روسپی ها در موسسه های عمومی جای دارند
     مشتری هر دو دانشجویانند.

  ۷-کتاب ها و روسپی ها به ندرت کسی که تصاحبشان می کند 
     شاهد مرگشان می شود.پیش از آنکه عمرشان به سر اید
     می رود و گم و گور می شود.

   ۸-کتاب ها و روسپی ها خیلی علاقه دارند توضیح دهند چگونه 
      به این حال و روز افتاده اند :از گفتن هیچ دروغی فرو گذار 
      نمی کنند.در واقع اغلب سیر و چگونگی ماجرا را متوجه 
      نشده اند .سال ها دنبال دلشان رفته اند .و روزی بدنی فربه 
      در همان نقطه ای برای خود فروشی می ایستد که صرفا 
      برای ((آموختن درس زندگی ))توقف داشته اند.

    ۹-کتاب ها و روسپی ها وقتی نمایش می دهند دوست دارند
       پشت کنند. 

   ۱۰-کتاب ها و روسپی ها  زاد و ولدشان زیاد است.

   ۱۱-کتاب ها و روسپی ها -((راهبه پیر -روسپی جوان )) چقدر
        کتاب هست که زمانی بد نام بود و اکنون راهنمای جوانان
        است.
    ۱۲-کتاب ها و روسپی ها  دعوا مرافعه شان را جلوی چشم
         همه می کنند.
    ۱۳-کتاب ها و روسپی ها -پانویس های یکی .اسکناس های 
         دیگری در جوراب های بلندش است.

.................................................................والتر بنیامین

احیای تمدن اسلامی

آبجی خانم هم با این حسادتی که در دل او لبریزشده بود خودش
خودش را می خوردو از زیر لحاف جواب می داد :
((-خوب .خوب سر عمر.داغ به دل یخ می گذارد ! با آن دامادی
که پیدا کردی !چوب بسر سگ بزنند لنگه عباس توی این شهر
ریخته چه سر کوفتی به من میزند .خوبست همه می دانند
 عباس چه کاره است حالا نگذار بگویم که ماهرخ دو ماهه آبستن
است من دیدم شکمش بالا آمده اما به روی خودم نیاوردم . من او
 را خواهر خود نمی دانم ...))
مادر از جا در رفت :((الهی لال بشوی .مرده شور ترکیبت را ببرد.
داغت به دلم بماند.دختره بی شرم برو گم شو .می خواهی لک
روی دخترم بگذاری ؟میدانم اینها همه از دلسوزه است. تو بمیری
که با این ریخت و هیکل کسی تو را نمی گیرد .حالا از غصه ات
به خواهرت بهتان میزنی؟مگر خودت نگفتی خدا توی قران خودش
نوشته که درغگو کذاب است هان ؟ خدا رحم کرده تو خوشگل
نیستی و گرنه دم به ساعت به بهانه وعظ بیرون می روی .
بیشتر می شود بالای تو حرف در آورد.
برو برو همه این نماز و روزه هایت به لعنت خدا نمی ارزد .
مردم گول زنی بوده است !
..................................................صادق هدایت

   ***در راستای سخنان دکتر احمدی نژاد و دوستان
   ***'احیای تمدن اسلامی؛ راه بی رهرو به آرمانشهر رهبران
         ایران'
   

آدمیانی تهی

=آدمیانی تهی
  آدمیانی باد کرده ایم
  که به هم تکیه داده ایم
  با کله هایی همه لبریز کاه.دریغا دریغ
  که جهان اینگونه به پایان می رسد
  نه به بانگ انفجاری .به صدای نحیف بادی.
  ..........................................تی اس الیوت
==دلم برای روح انسان می سوخت و از پیروزیهای آن در
     شگفت بودم  چگونه این کرم ابریشم کوچک می توانست از
     خود .چنین رشته ابریشمی خدایی بتراود ؟
     ......................................... کازانتزاکیس