خود کم بینی

سر خورده می گوید :در پی مردان بزرگ می گشتم ٬اما آنچه یافتم جز بوزینگان

آرمانشان نبود...................................................................نیچه 

چند وقتی در در احولات آدم ها دقیق می شم البته این کار همیشگیه منه

ریشه بسیاری از رفتار ها را دنبال می کنم یه خوبیش برا خودم اینه که خیلی

از مشکلات آدما که مشترکن و در خودمم هست رو پیدا می کنم به هر حال

چند روز پیش یکی از اساتید ما سر کلاس موبایلش زنگ زد (ما کلاس هامون به

صورت آتلیه است و این موارد برای استادها زیاد پیش می آید.) این آقا شروع کرد

 به صحبت کردن ٬صدای خانمشان هم از پشت تلفن می آمد:

اس :بله بنده در دانشگاه هستم              خ:مگه قرار نبود ساعت ۳ بیای خونه

اس :متاسفانه کاری برام پیش اومد حتما می رسم خدمتتون

خ :من با این کارا کار ندارم ..کی می آی

اس :امرتون !                خ : هتسهیغاسی(اینجاهاش رو ناواضح شنیدم !)

اس : من تا نیم ساعت دیگه می رسم خدمتتون !

هر چی با خودم کلنجار رفتم علت این کارشو نفهمیدم ٬مگه  هر کسی استاد

یا کاره ای می شه زندگیه عادی و روتین خودشو نداره یا باید اونو پنهان کنه

احتمالا می خواد بگه که آدم مهم و پر مشغله ای 

یا .... به هر حال اینم یه درده که آدما از خودشون فرار کنن و بخوان جور دیگه ای

خودشون رو نشون بدن! 

 **بدون شرح! 

 روزی روزگاری یک زنی بچه ای آورد  بچه وقت حرف زدنش

همیشه از مادرش می پرسید: ننه اون چیه تو آسمون مادرش هم با صبر و حوصله

هر بار می گفت ننه اون کلاغه

روزگار گذشت زن قصه ما پیر شد چشماش دیگه سو نداشت یه روز از پسرش پرسید

ننه اون چیه تو آسمون ؟

 پسر جواب داد مگه کوری اون کلاغه! 

 

زندگی

چه می شود اگر که من حقدار بمانم یا نمانم !من هم اکنون چه حق ها که ندارم !ــــــ

 آن که امروز از همه بهتر می خندد تا آخر می خندد.

................................................................................................نیچه

امروز داشتم فکر می کردم که ما تا یک سنی باید درس و مدرک کشکی این خراب آباد تلاش کنیم

تازه می رسیم اول خط... شروع برای فراهم کردن حداقل وسایل آسایش با گذشت زمان فقط بر مشکلات

افزوده می شود می رسی آخر خط اونقدر از خودمون کار کشیدیم که تنها توفاله از ما هر روز انتظار مرگ را

می کشد .

 اگه کسی خودشم زندگی را سخت بگیره که هیچ ....

کسی که نتونه در حال زندگی کنه ممکنه هیچ وقت این فرصت رو پیدا نکنه!

 

ناسازه زمان ما

ناسازه زمان ما در (گذر)تاریخ این است که ساختمان های بلندتر می سازیم ٬اما خلقیاتی سردتر

آزادراه هایی پهن تر اما دیدگاه هایی باریک تر.

بیشتر خرج می کنیم٬ اما کمتر داریم؛بیشتر خرید می کنیم٬ اما کمتر لذت می بریم؛ خانه های بزرگ تر داریم و

خانواده های کوچکتر ؛ وسایل آسایش بیشتر ٬ اما زمان کمتر ؛ درجات تحصیلی بالاتر٬ اما ادراکی کم تر 

دانش بیشتر ٬اما داوری کم تر ؛متخصصان بیشتر٬ اما مشکلات بیشتر؛

داروی بیشتر ٬اما سلامت کمتر .

ما بسیار زیاد می نوشیم ٬بسیار زیاد سیگار می کشیم ٬بی هیچ ملاحظه ای خرج می کنیم ٬بسیار کم

می خندیم٬تند رانندگی می کنیم٬بسیار زود عصبانی می شویم ٬تا دیر وقت بیدار می مانیم ٬بسیار خسته

بیدار می شویم ٬به ندرت مطالعه می کنیم ٬بسیار زیاد تلویزیون تماشا می کنیم ٬ به ندرت دعا می کنیم.

ثروتمان را تکثیر کرده ایم ٬اما ارزش هایمان را تقلیل داده ایم .

بسیار زیاد صحبت می کنیم ٬به ندرت عاشق می شویم ٬و بیشتر اوقات نفرت می ورزیم.

یاد گرفته ایم چگونه امرار معاش کنیم اما زندگی نمی کنیم ؛

.....

تمام مسافت به ماه را رفته ایم و برگشته ایم٬اما گذر از خیابان برای دیدن همسایه جدید برایمان سخت است.

بر فضای کیهانی غلبه کرده ایم٬ اما بر فضای باطنی خود نه.

کارهای بزرگتر انجام داده ایم اما کارهای بهتر نه .

اتم را شکسته ایم ٬اما تعصبمان را نه.

بیشتر می نویسیم ٬اما کمتر می آموزیم .زیاد برنامه ریزی می کنیم اما کمتر آن را به انجام می رسانیم.

یاد گرفته ایم عجله کنیم نه صبر.

..............................................................................جورج کارلین

پ .ن : ما مردمی نصیحت پذیر هستیم اما اصلاح پذیر نه !

 

 

***بیا و فارغ شو از این همه قیل وقال !

گاهی وقتا یک نفس عمیق بهتر از هزار جور قرص و سیگار و....حال آدمو خوب میکنه

کافیه با نفست تمام اون چیزهایی که نمی خوای رو بفرستی بیرون.

شاید یکی از رازهای تنفس هم همین باشه که بهمون نشون بده چطور می شه

خوبی ها رو به راحتی یک دم به درون قلبت ببرد و بدی ها رو به راحتی یک بازدم از آن دور کن .

دیگه راحت تر از این !

سقوط ما

من نمی گم اشتباه پیش نمی آید آدمیزاد سرشار از اشتباه است ٬

من نمی گم هر اتفاقی افتاد باید زیر همه چی زد .

من نمی گم آقای فلانی می خواست ٬آقای بهمانی می خواست

من نمی گم هر اشتباهی پیش آمد باید دنبال مقصر گشت.

من نمی گم .....

اما چند تا سواله که از روز سقوط هواپیما داره مغزمو می خوره

تا کی باید با اشتباهات احمقانه با جان بهترین جوانان مملکت بازی کرد

تا کی باید با چسبیدن به  مقام ... از پذیرش اشتباه و گناه فرار کرد

تا کی با گذاشتن نام شهید بر اشتباهاتمان پوشش بگذاریم 

تا کی پاسخ گوی اعمال خود نباشیم

مگر نه اینکه ما که به اصطلاح مسلمانیم در قیامت باید پاسخ گوی خدا باشیم

تا کی با سلام و صلوات جوانان و سرمایه های ایران زمین را به روی مین بفرستیم

تا کی با سلام و صلوات هواپیما بلند کنیم

تا کی با میلیون میلیون صلوات جلوی لرزش تهران را بگریم

تا کی فقط به فکر خود و جیب خود

تا کی به دروغ قصد خدمت به مردم داشته باشیم  

تا کی در بحران به فکر چاره های کوتاه مدت باشیم

تا کی مردم را با شب های درد و فوتبال زهر مار سر گرم کنیم

تا کی مردم خیال کنند که آدمها مردم دار ٬خوب و شریفی هستند

 تا کی مردم نداند که خدا و دین هیچ ربطی به این نظام و ... ندارد

چرا گذارشگر شبکه ۱ (در مراسم تشییع جنازه) فکر میکنه داره فیلم هالیودی بازی می کنه

چرا رئیس جمهوری به جای اعلام عزای عمومی به فکر جابه جایی اسرائیل است

 چرا مادر قلابی گذارشگر شبکه خبر (افشار) می گه جوانشو به آقا امام زمان تقدیم می کنه

چرا به جای یافتن ایراد و اشتباه مانند انسان های بدوی در مراسم تشییع جنازهبر سر و سینه می زنن 

چرا آقای نامی (ستاد ارتش) می گه هواپیما نقص فنی نداشته

 

نه نه فقط هواپیمای c 130 سقوط نکرده ماهم هر روز و هر روز سقوط می کنیم

افکاری پراکنده

ـــ یک سری از آدم ها ذاتا احمقند .

        بعضی دیگران را احمق فرض می کنند.

              عده ای برای آرامش خود را به حماقت می زنند .

                         و دسته آخر دیگران را به حماقت تشویق می کنند .

 

ـــ  یکی از عوامل مهم عقب افتادگی نتیجه گرایی است چه در دید کلان ٬ چه برای افراد

     این هم از عوارض فرهنگ مصرف  گرا است. ما همگی نا خواسته مبتلا هستیم .  

     موفقیت بدون پشتوانه در ما٬ ترس از ناکامی بوجود می آورد و ما را از دیدن همه  واقعیت محروم می کند !! 

 

ـــ در راستای حماقت های رئیس جمهوری روی دیوار با گچ نوشته بود :

                         /آنها همگی جنگ طلب هستند!!/ آن کس که آن را نوشته /خود  اکنون در خاک خفته است

..............................................................................................................................برتولت برشت