زندگی

چه می شود اگر که من حقدار بمانم یا نمانم !من هم اکنون چه حق ها که ندارم !ــــــ

 آن که امروز از همه بهتر می خندد تا آخر می خندد.

................................................................................................نیچه

امروز داشتم فکر می کردم که ما تا یک سنی باید درس و مدرک کشکی این خراب آباد تلاش کنیم

تازه می رسیم اول خط... شروع برای فراهم کردن حداقل وسایل آسایش با گذشت زمان فقط بر مشکلات

افزوده می شود می رسی آخر خط اونقدر از خودمون کار کشیدیم که تنها توفاله از ما هر روز انتظار مرگ را

می کشد .

 اگه کسی خودشم زندگی را سخت بگیره که هیچ ....

کسی که نتونه در حال زندگی کنه ممکنه هیچ وقت این فرصت رو پیدا نکنه!

 

نظرات 3 + ارسال نظر
محمود پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:47 ب.ظ http://www.iransohrab.net

سلام . از اینکه با وبلاگ شما آشنا شدم خیلی خیلی خوشحالم ... به ما هم سر بزن و خوشحال میشیم که یه لینک هم به ایران سهراب بزنی ...
برای تشکر از نوشته هات فقط می تونم بگم که : آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی

سجاد جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:31 ق.ظ http://paknevis.com/weblog

سلام. دقیقا همینه که می گی. نمی دونم فیلم انجمن شاعران مرده رو دیدی یا نه یک جمله معروفی هست که مال این فیلمه که می گه: Carpe diem، دم رو غنیمت بشمر.

محمد شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:47 ب.ظ

قناری گفت:ـ کره ی ما
کره ی قفس ها بامیله های زرین وچینه دان چینی.

ماهی سرخ سفره ی هفت سین اش به محیطی تعبیرکرد
که هربهار
متبلورمی شود.

کرکس گفت:ـ سیاره ی من
سیاره ی بی همتایی که درآن
مرگ
مائده می آفریند.

کوسه گفت:ـ زمین
سفره ی برکت خیز اقیانوس ها.

انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستین اش از اشک تر بود.


احمد شاملو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد