LOOK FURTHER

یک حرفی رو چند وقت پیش یه استادی به من زد ٬ بعد از یک هفته چنان تکانی به من داد که یک زلزله ۸ ریشتری هم نمی توانست . بعضی موقع ها آنقدر در گیر روزمرگی ها می شویم و برای لحظه ٬ لحظه زندگی برنامه می ریزیم ٬ آنقدر در اعمالمان غرق می شویم ٬ که احساس می کنیم که این دنیا بر محور ما می چرخد ٬ که اگر ما نباشیم  ٬ چرخ جهان نخواهد چرخید ! نه  عمو  ! بیا بیرون برو بالاتر . بالا ٬ بالا  ٬ خوبه ٬ حالا نگاه کن . چی می بینی ؟ یه مشت مورچه که داریم تو تن هم می لولیم ! ( قصد جسارت ندارم .)

مخلص کلام ٬ که اگه من و تو هم نخواهیم ٬ فردا صبح خورشید از سمت شرق طلوع می کنه ! زیادی خودمون رو جدی گرفتیم . مثل همین محمود آقای گلم  !

ماخذ : محمد خیرخواه

SEXUAL

لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی

قصه ٬قصه امر به معروف است یا رفع عقده های جنسی دوران نوجوانی و کودکی !

SATISFACTION

باز بوی نان آمد و ما ایرانیان به جان یکدیگر افتادیم ٬ آبرو و حیثیت یکدیگر را می بریم و شاید اگر دستمان هم می رسید به قاعده ریشمندان بلایی از نوع فیزیکی آن بر سر هم می آوردیم !  نه عزیز خود را چندان ناراحت نکن ٬‌که نه آن پول را به افشاری می دهند نه به شما ! به قول آقای خیری گرگان بیشماری در بیرون به انتظار نشسته اند ! با خودمان رو راست باشیم ٬ آنقدر در این جامعه ٬ ریشمندان بر سرمان کوفته اند ٬ آنقدر برای دست به آب رفتن اجازه گرفته ایم ٬‌که عقده ای شده ایم ٬ همه مان ! تا از به نقطه ای می رسیم ٬ بادی در ما تحت خود انداخته ٬ دیگران را کتوله می خوانیم ! نه عزیز دل برادر ٬ اگر شما به جایی رسیده ای از ما بودن است ٬ یک دست چندان صدایی ندارد ! بر فرض که که افشاری وطن فروش ٬ درخشان بد کاره ٬ آن وقت چه ! امروز برای تو کف می زنند و هورا می کشند ٬ که احسنت ٬ حالش را گرفتی ٬ رویش را کم کردی ! اگر این منش جا بیافتد ٬ فردا روز کس دیگری گل کرد ٬ حال تو را می گیرد ٬ و این سیکل احمقانه آنقدر می رود و می رود ٬ تا به هیچ جا! مگر نه اینکه کسانی که این چونین می نویسند و می کشند برای آن بوده که به آنچه در جامعشان رخ داده اعتراض داشته داده اند ٬ حالا این اهداف کجا رفته ! آنچه از دور دیده می شود ٬ تنها به منظر یک دعوای خانوادگی شبیه است تا تلاش برای مبارزه برای رسیدن به اهداف مشترک ! مسلم است که هر کس ممکن است عقیده ای متفاوت از دیگران داشته باشد ٬ اما این بیان عقیده زمان نمی شناسد . چرا در هر زمانی که باید ما شویم ٬ هم صدا در کنار یکدیگر ٬ دقیقا همان لحظات به جان هم می افتیم ؟ و به جای تلاش برای جلو گیری از حادثه ناگوار دنبال منافع فردیمان می رویم ! اگر فردا روز به خاطر هم صدا نبودن ما ٬ تحریم ٬ جنگ و یا هر مسئله دیگری برای ایرانمان رخ دهد ٬ همه ما مسئول بوده ایم ٬ نه فقط ریشمندان !

یک سال گذشت

وبلاگم یک سال از عمرش گذشت ٬ فکر نمی کردم اینقدر به نوشتن در اینجا اعتیاد پیدا کنم و به این میزان از نوشتن لذت ببرم ٬ به هر حال  دوستان خوبی در این یک سال پیدا کردم و با افکار و نگاه های متفاوتی آشنا شدم ٬ و از این بابت خوشحالم .

اولین مطلبم در اینجا شعری از سهراب بود :

روزی
خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد.
در رگ‌ها نور خواهم ریخت.
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب
آوردم، سیب سرخ خورشید.
.....
.......
رهگذاری خواهد گفت: راستی را، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش
هر چه دشنام ، از لب‌ها خواهم برچید.
هر چه دیوار، از جا خواهم برکند.
......
.........
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
                                   
                                                                           پیامی در راه
                                                                               سهراب

دین دولتی -۱

بزن باران که دین بازیچه ای شد که با آن کسب در گناه کردند .... دین در عرصه حکومت فعلی کشور ما ٬ ابزاری ایست که با آن برای رفع مشکلات و مسائل پیش آمده در امور دولتی بهره گرفته می شود ٬‌ وسیله که با آن و به نام آن به راحتی و با آرامش می توان افراد را از صحنه رقابت و گاهی از عرصه زندگی خارج کرد .اما چرا دستگاه دولتی به این میزان تمایل دارد که نوع نگاه و منش خاص خود را در دین به جامعه عرضه کند ؟ تا زمانی که شما در دین و دین داری افراد ٬ عرصه را برای تفکر آزاد و نگاه های متفاوت فراهم کرده باشید ٬ هر رفتاری از جانب حاکمان به نام دین و اسلام ٬ از طرف عوام پذیرفته نمی شود و نمی توانید مفاهیم را بر حسب نیاز و منافع تغییر دهید ٬ به همین خاطر حکومت تمام تلاش را برای خارج کردن دیگر علما دین و بسیاری از دیگر گروه های مذهبی در ایران بکار گرفت ٬ نزدیک ترین مصداق های آن ٬ تخریب حسینیه دراویش گنابادی ٬ زندانی کردن آیت الله منتظری در منزل و .... تنها خارج کردن دیگر رقبا برای قبول کردن این نوع نگاه از سوی عموم جامعه کافی نخواهد بود

٬ بنابراین تلاش در جهت نمایش دادن توفیقات این نوع نگاه در عرصه های مختلف در صدا و سیما به جد دنبال می شود . تلاش هایی چون نمایش آقایان در نماز و یا در حین گریه کردن در عزاداری ها ٬ برای نشان دادن پاکی و معصومیتی است که این نوع نگاه به دین در افراد ٬حتی بر اوج قدرت و مقام ٬ به ارمغان می آورد . نمایش افرادی با نگاه هایی منطبق بر منش دین دولتی ٬ با شکل و شمایل کلیشه ای و از پیش تعیین شده ٬ برای بیان موفقیت های آنان در عرصه های اجتماعی و علمی ٬  که همگی از دستاورد های این دین دولتی است . و یا بهره گیری از روحانی٬ برای توجیه مسائل گوناگون ٬ که دین در آنها وارد نشده ٬ با ادله دینی ( مگر نه اینکه دین سخن با دل آدمی دارد ٬ پس چه نیازی به چنین توجیهات است .) . نوع نگاه دین دولتی ٬ کاملا مطلق گرا است ٬ انا حق گویان است . خود را بر حق می داند . آنچه می ماند نا حق است ٬ و یا باید به راه تو در آید ٬ و یا از دنیا در آید . تنها صفات جباریت خدا می شناسد ٬ و هر مخالفی را به نوعی و حیله محکوم و در جرگه دشمن خدا و دین قرار می دهد٬ تا آسان تر بتواند او را از صحنه کنار بگذارد . به نام دین و به خطر افتادن دل جوانان ترس بر دل می افکند و بیشتر خود را به سکوت و خفقان پیش از خاتمی نزدیک می کند . در ظاهر سخن از وحدت بین مسلمین می دهد ٬ اما در عزاداری ها به اهل سنت لعن و نفرین می فرستد ٬ سخن از عشق می گوید و در دل بذر نفرت می کارد .