؟؟؟ روز دیگر

مدافعان حقوق بشر در انتظار آزادى اکبر گنجى، صدای آلمان

یوسف مولایى وکیل اکبر گنجى: دراین شرایط فکر می‌کنم به نفع موکلم است که هیچ حرفی نزنم و منتظر نتیجه اقدامات و پیگیریهای خودم باشم .


حدود شش سال پیش اکبر گنجى نویسنده و روزنامه‌نگار معترض جمهورى اسلامى ایران دستگیر و در نهایت به شش سال زندان محکوم شد. حال، فردا جمعه ۲۶ اسفند ماه قاعدتا و قانونا مى‌بایستى اکبر گنجى از زندان اوین آزاد شود. خانواده گنجى مدتهاست که روزشمارى مى‌کنند تا او را پس از تحمل دشواریهاى بسیار در زندان، اینبار در کنار خود ببینند، آنهم در آستانه نوروز و آغاز سال نو خورشیدى. اما آیا نشانه‌اى از آزادى اکبر گنجى دیده مى‌شود؟

اکبر گنجى حدود شش سال پیش، پس از شرکت در کنفرانس برلین و بازگشت به ایران دستگیر شد. در طول این مدت نهادهاى ملى و بین‌المللى حقوق بشرى، دوستان و در درجه اول خانواده اکبر گنجى تمام تلاش خود را براى آزادى وى به کار گرفتند. چنین بود که موضوع گنجى از مسئله‌اى که مى‌توانست در ایران حل شود، به موضوعى جهانى تبدیل شد تا جایى که کوفى عنان دبیرکل سازمان ملل متحد، بسیارى از احزاب سیاسى و نیز برخى از روساى دولتهاى غربى خواستار آزادى وى شدند.

خانم معصومه شفیعى همسر گنجى که بارها تاکید کرده که برایش تنها و تنها آزادى گنجى همچون مسئله‌اى انسانى و نه سیاسى مطرح است، در مورد زمان دقیق دستگیرى همسرش و اتهامهاى وارد بر او از سوى قوه قضاییه چنین مى‌گوید: ”زمان دستگیری ایشان ۳ اردیبهشت ۷۹ بود و اتهامات، در وهله‌ی اول، به خاطر شرکت در کنفرانس برلین ایشان را دستگیر کردند. ولی بعدا که تمامی شرکت کننده‌ها در کنفرانس برلین تبرئه شدند، ایشان هم تبرئه شدند. اما منزل ما را گشتند و یکسری روزنامه بود که اینها به نام بولتن آنها را نامگذاری کردند و گفتند که اسناد طبقه‌بندی شده است، در صورتی که اینطور نبود و بخاطر همین «بولتن‌»ها به ایشان ۴ سال حبس دادند و به اتهام اهانت به رهبری و تبلیغ علیه نظام هم دوسال که جمعا ۶ سال شد و فردا، جمعه ۲۶ اسفندماه دقیقا ۶ سال حبس آقای گنجی تمام می‌شود“.

سایت خبرى «فردا» که گفته مى‌شود به محافل تندروى حکومتى نزدیک است، روز دوشنبه گذشته (۲۲ اسفندماه) با عنوان «آزادى گنجى منتفى شد» خبرى را منتشر کرد که نگرانى محافل حقوق بشرى را برانگیخت. سایت «فردا» نوشت: ”یک منبع نزدیک به قوه قضاییه امروز به خبرنگار «فردا» گفت که در حال حاضر، آزادى گنجى منتفى شده است“.

حال این پرسش مطرح مى‌شود که آیا نشانه‌اى از آزادى اکبر گنجى دیده مى‌شود؟ آیا مقامات مسئول مژده آزادى گنجى را به خانواده او داده‌اند؟ پاسخ معصومه شفیعى: ”رسما چیزی عنوان نشده، اما صحبت‌هایی با آقای مولایی شده است و من فکر می‌کنم اگر شما خودتان با ایشان تماس بگیرید بهتر باشد“.

اما دکتر یوسف مولایى وکیل اکبر گنجى اعلام مى‌کند که تنها به آزادى موکل خود مى‌اندیشد و چیزى نمى‌تواند بگوید مگر: ”من دنبال کار ایشان هستم و دارم پیگیری می‌کنم. الان هیچ چیزی نمی‌توانم بگویم. وظیفه‌ی من این است که حداکثر تلاشم را بکنم که قداماتم به نفع موکلم اتمام بشود. برای من اولویت سرنوشت موکلم است و دراین شرایط فکر می‌کنم به نفع موکلم است که هیچ حرفی نزنم و منتظر نتیجه اقدامات و پیگیری‌های خودم باشم. امیدواری‌هایی هم هست، منتها من نمی‌خواهم پیشاپیش درباره‌ی نتیجه‌ی کارم داوری داشته باشم“.

دوران محکومیت اکبر گنجى در حالى به پایان مى‌رسد که مسئولان قضایى ایران تاکنون نوید آزادى او را نداده‌اند. و این در حالى‌ست که معمولا در آستانه سال نو، بسیارى از مجرمانى که حتا دوران محکومیت خود را سپرى نکرده‌اند، مشمول عفو مى‌شوند. در همین راستا خبرگزارى کار ایران (ایلنا) دیروز (چهارشنبه ۲۴ اسفندماه) گزارش داد، آیت‌اله هاشمى شاهرودى رییس قوه قضاییه، از عفو ۷ تا ۸ هزار زندانى به فرمان رهبر مذهبى ایران خبر داده است که جزاى نقدى آنها تا ۱۰ میلیون تومان بوده است. بنا به گفته آقاى شاهرودى پیش از این نیز چهار هزار نفر دیگر به مناسبت ۲۲ بهمن مشمول عفو شده‌اند.

حال خانواده اکبر گنجى نه در انتظار عفو، بلکه در انتظار آزادى او از زندان بر اساس قانون، لحظه‌شمارى مى‌کند. خانم شفیعى آرزوهاى خود در آستانه سال نو را چنین بیان مى‌کند: ”من امیدوارم که سال ۸۵ سال بسیار خوبی برای همه‌ی ایرانیان باشد، هم در داخل و هم در خارج. سالی باشد که همه‌ی ایرانیان دست در دست هم با همیاری و همفکری دنیای بهتری را برای خودشان، برای هموطنانشان و برای تمام محرومان جهان بسازند. امیدوارم همانطور که طبیعت نو می‌شود، ما هم دلهایمان را نو بکنیم، کینه‌ها را کنار بگذاریم و بتوانیم سرشار از دوستی و عشق، زندگی پرثمری را داشته باشیم“.

اما سال ۸۵ براى خانواده گنجى سالى مانند دیگر سالها نیست. این خانواده در سالهاى گذشته وضعیتى متفاوت با دیگران داشته و طبیعى‌ست که آرزویى ویژه نیز داشته باشد. معصومه شفیعى: ”ما آرزویمان این است که آقای گنجی هرچه زودتر آزاد بشود و به آغوش خانواده برگردد و غیر از آزادی ایشان آرزو داریم که همه‌ی زندانیان بیگناه، همه‌ی کسانی که بی‌جهت در زندان هستند، آنها هم آزاد بشوند و بتوانند به کانون گرم خانواده‌‌شان برگردند“.

بهنام باوندپور

ماخذ : گویا نیوز

؟؟؟؟ روز دیگر

معاون امور زندان‌‏های دادستانی تهران:
گنجی به علت غیبت‌‏های غیرموجه 10 فروردین 85 آزاد می‌‏شود!!!

معاون امور زندان‌‏های دادستانی تهران از آزادی اکبر گنجی، روزنامه‌‏نگار زندانی در روز 10 فروردین ماه سال 85 خبر داد.
محمود سالارکیا در گفت‌‏وگو با خبرنگار "ایلنا"، با رد آزادی اکبر گنجی در روز 26 اسفند ماه جاری ( امروز)، گفت: گنجی به علت غیبت‌‏های غیرموجهی که داشت، روز 10 فروردین ماه سال 85 آزاد می‌‏شود.
وی افزود: گنجی غیبت‌‏هایی را در طول مرخصی‌‏های خود داشت که آنها را محاسبه کرده‌‏ایم و طبق این محاسبه، وی دهم فروردین سال 85 از زندان آزاد می‌‏شود.
پایان پیام

پ . ن : فعلا عصبانیم چیزی نمی نویسم !!

۴ روز دیگر

سروش : پالان خر . 

ش : پالان خر ؟

سروش : آره پالان خر

ش : چه ربطی داره !  باز زدی به قرمه سبزی ؟

سروش : نه !  چه قرمه سبزی ای ! طبقه روشنفکر ما همیشه به جای خر ٬ دنبال پالان خر است!  

ش : منظورت چیه ؟

سروش : هیچی . من زوری ندارم ... ولی همیشه ٬ جایی که باید پیگیر یک موضوعی باشند ٬ یک مشکل اجتماعی یا سیاسی را حل کند ٬روشنگری کنند ٬ برای مردم عامه راه مشخص کنند ٬آنقدر به فرعیات می چسبند و در آن گم می شوند ٬  که فراموش می کنند که موضوع چه بود و به دنبال چه کاری بودند ! به نظر می رسد که خواب زمستانی روشنفکری در ایران خیلی سنگین تر از این حرف ها ست ٬ شاید با تحریم و چند بمب بیدار شوند . ولی آن زمان هم فایده چندانی ندارند ٬ می پیچند به پای هم و در گیر مسائل داخلی و خانوادگی می شوند ٬ چند صد سال بعد ((البته در مقیاس دنیای ارتباطات ٬یکی ٬دو سال )) به تحلیل و سخن پرانی درباب موضوع می پردازند . آنقدر می گویند و می گویند !  که لحظه ای با خود می گویی ٬ ای بابا ! تو این همه سال کجا بودی ؟

ش : اینهمه گفتی ٬ من آخر حرفت رو نفهمیدم ٬ در مورد چی حرف می زنی ؟

سروش : می گم . حوصله کن . مسئله هسته ای ما رو یادت هست !

ش : خوب آره !

سروش : حتما هم شنیدی که پرونده به شورای امنیت رفت .

ش : آره .

سروش : بعدش می دونی چی می شه ؟

ش : حرفت رو بزن .

سروش : هیچی ! خودتو ناراحت نکن. احتمال تحریم ایران از لحاظ سیاسی و اقتصادی و بعد حمله به تاسیسات اتمی ایران ٬ و بعد ایران میشه منطقه پرواز ممنوع و  آخرش رو هم بذار نگم !

ش : خوب حالا اینها چه ربطی داشت ؟

سروش : چند روزه که پرونده ایران رفت به شورای امنیت ٬ در سایت ها و وبلاگ های ایرانی هر چه می خوانی ٬ یا به روایت واضحات پرداخته اند ٬یا جملات سران طرفین را که در شبکه های خبری صد برابر کامل تر را می توانی بیابی اشاره کرده اند ٬ و یا  از تحریم و جنگ چنان می گویند که گویی روایت از عراق است و افغانستان ( بویی از میهن پرستی و معرفت نبرده اند ) ٬و یا به دنبال سخن رانی افشاری و  عطری در سنای آمریکا ......  و دعوا با دکتر شیرزادند ٬ یکی عذر می طلبد ٬ دیگری توجیه می کند  ٬ یکی هم  آتش بیار معرکه   ! اینجاست که میگویم پالان خر ٬ یادشان رفت برای چه عطری ٬ افشاری ها رفتند به سنای آمریکا . برای قدرت خواهی ! که دکتر شیرزاد ها از قافله عقب مانده اند و مشمئز کننده می شود برایشان .آخر چه ؟ اصلا دکتر شیرزاد راست می گفت ! این آقایان اشتباه بزرگی کرده اند ! حالا چه باید کرد ؟  راه کجاست ؟ چگونه می توان از این مسیر سر آشیبی که در آن گرفتار شده ایم خلاص شویم ؟ ..... بگذار برات حکایتی بگم . یک روز شیطان به واعظ دینی می گه که من و تو با هم همکاربم ٬ واعظ عصبانی می شه می گه این چه حرفیه می زنی! من مردم رو به راه راست هدایت می کنم و به سوی خدا و خالق این دنیا سوق می دم . ولی تو ... شیطان وسط حرفش می پره و می گه ٬می دونم ! ولی اگه من نباشم تو هم بیکار می شی ! شغل و پول تو وابسته به منه ! ... نقل ٬نقل ماست. جماعتی گوشتی گیر آورده اند و بالای آن روزه می خوانند ! شغلی فراهم شده ! مهم نیست که موضوع چی بوده ٬ دنبال چی بودند . فقط سخن پرانی کنیم . امروز بگذرد ٬ فردا خدا بزرگ است ! اصل موضوع یادشان می رود . در حال حاضر مهم این است که نگذاریم به ایرانمان ٬ وطنمان تجاوز کنند ٬ حالا در هر مقیاسش  چه تحریم ٬ چه جنگ ! امروز دعواهای سیاسی داخلی ارزشی ندارد ٬آنچه مهم است وفاقی ملی (البته نه آنچه در رسانه پرورش یافته ٬منظورم گوسفند صفتی است !) برای جلو گیری از هر گونه اشتباه چه در مقیاس جهانی ٬ و چه در سطح ملی است ٬ نشان دادن آنچه بدست می آوریم در قیاس با آنچه از دست می رود . نشان بدهیم ٬هدف افتخار ایران و ایرانی است ٬ آمدن احمدی نژاد ها (افراطیون )اشتباه است ٬قشر روشنفکر جامعه از اشتباهاتش درس آموخته است !   دعوا های سیاسی ٬ انگ زدن ها ٬ کمکی به حل بحران پیش آمده نمی کند ٬ همان طور که پیش تر ها نکرد .

۶ روز دیگر

++ آقای گنجی متاسفم ٬ از اینکه می بینم ۶ سال عمر شما در راه آزادی بیان و دمکراسی من و هموطنان من در زندان گذشت و  ما جز سخن گفتن از شما  کار دیگری نکردیم ٬از ایرانی بودن خودم شرمم می گیرد٬ حرف های شما ٬ کتب های شما ٬ روز های زندان شما ٬ روز های اعتصاب غذای شما برای من ارزش و افتخار ملی اش از صد مدال طلای رضا زاده ها بیشتر است ٬ نام اکبر گنجی خود هزاران حرف در خود دارد ٬ نیازی به سرودن شعر حماسی ندارد ٬ متن آنچنانی نمی خواهد . دیگر لازم نیست برای بالیدن به ایرانمان به قرن ها پیش برویم ٬ حالا شما را داریم ٬ آقای گنجی شرمنده روی شما هستم کاری از دستم ساخته نیست جز این معدود نوشتن ها و آن شمارنده معکوس ٬می ترسم که در این هیاهوی آخر سال و حرف های هسته ای روز آزادیتان بیاید و شما را رها نکنند. می ترسم که به نام مصلحت و دشمن های خیالی ٬حق را نا حق جلو دهند. امنیت ملی برای من شما هستید ٬ کسی که آرمان های ایرانیان معامله نمی کند ٬ که یکی بودن سخن و عمل را معنا می کند ٬حق حقوقمان را به ما می آموزد « حقوق شهروندی بر ۳ نوع است : حقوق مدنی (آزادی افراد برای زندگی در هر جایی که انتخاب کنند٬ آزادی بیان و مذهب ٬حق مالکیت ٬ حق دادرسی یکسان در برابر قانون )   حقوق سیاسی ( به ویژه حق شرکت در انتخابات و انتخاب شدن و حق نا فرمانی ) حقوق اجتماعی ( مزایای بهداشتی و در مانی ٬ تامین اجتماعی در صورت بیکاری ٬ تعیین حداقل سطح دستمزد »  به ما آموزد که در برابر هر ظلمی خاموشی نباید ٬ آرمان ملی از منفعت طلبی های شخصی جایگاهش صد ها مرتبه بالاتر است . آزادی شما را لحظه شماری می کنم ٬ آزادی شما برای من ٬ نشان ازآن است ٬ که در نهایت تفکر بر تعصب و جهل پیروز خواهد شد.
 
 

امروز ١٩ روز از اعتصاب غذای من می‌گذرد. در ابتدای خرداد ماه ، ١١ روز در اعتصاب غذابودم. از ٢١ خرداد مرحله دوم اعتصاب غذا آغاز شد. در مجموع ، طی ٣٠ روز اعتصاب غذا ، وزن من از ٧٧ کیلوگرم به ٥٨ کیلوگرم کاهش یافته است. یعنی طی یکماه ١٩ کیلو کاهش وزن. مرا در سلول انفرادی بند ٢٤٠ حبس کردند ومجازاتهای اضافی دیگری چون ممنوع التلفن بودن ، ممنوع الملاقات بودن ، ممنوعیت مطالعه روزنامه و ممنوعیت استفاده از هواخوری را برمن تحمیل کردند.

 
 

امروز (یکشنبه، ١٩/٤/١٣٨٤) دقیقاً ٣٠ روز از اعتصاب غذای من می‌گذرد، طی دو مرحله اعتصاب غذا (یازده روز در ابتدای خردادماه، سی روز از بیست و یکم خرداد ماه) وزن من از ٧٧ کیلوگرم به٥٥ کیلو گرم کاهش یافته است، یعنی٢٢ کیلوگرم کاهش وزن در عرض ٤١ روز اعتصاب غذا. برای بسیاری در داخل و خارج از کشور این پرسش مطرح است که چرا اعتصاب غذا کرده‌ام و چرا از طریق خود ویرانگری بدنبال رسیدن به هدف‌های مشروع هستم. مگر عقلانیت عملی حکم نمی‌کند که وسائل و روش‌های رسیدن به اهداف با یکدیگر تناسب داشته باشند؟ مگر عقلانیت نظری حکم نمی‌کند که برای کلیه ادعا‌ها (اعتقادات و باورها) دلایل متناسب ارائه شود؟ آیا کنشی که انجام می‌دهم با عقلانیت نظری و عملی سازگار است؟ آیا با روشی که در پیش گرفته‌ام نزد عقلا و آزادی خوا‌هان و مدافعان حقوق بشر دیوانه تلقی نمی‌شوم؟ در اینجا با توجه به ضعف شدید جسمی که توانم را کاملا تحلیل برده است، سعی خواهم نمود تا مواضع خود را بطور شفاف و روشن با همگان در میان بگذارم.

۷ روز دیگر

یاد آوری به خود !

Iranian soldiers with chemical masks posing in front of sign reading: "Hey brother, smile".
 
 
An Iranian mother mourns the loss of her son in a war cemetery in Hoveizeh 
 
 
پاسخی به افرادی که چون دکتر شیرزاد ها فکر می کنند

جناب آقای دکتر این بار مسئله خیلی جدی تر این حرف هاست.. این بار سخن از یک سری جوانان مذهبی نیست که بر حسب عقده های کودکی ،جوانان این مزوبوم را به باد کتک می گرفتند نیست. مسئله رفتن عده ای از سیاسیون به زندان های وحشت ، یا قتل فلانی و فلانی نیست ،این بار صحبت تحریم است ، صحبت جنگ است . واژه های کتاب خانه ای برای نوشتن کتاب زیبا ست ، سرگرم کننده است ، برای انگ زدن به این و آن زیبا ست ،هیجان می آورد. دیگر به انتظار این سخنان روشن فکرانه نشستن فایده ای ندارد ، مسئله ، مسئله امنیت ماست ، هر کس کاری از دستش بر می آید ، باید انجام دهد ، کجا باید می رفتند ، می آمدند پیش شما ، پیش خاتمی ها . ببخشید چی مشمئز کننده بود ، اصلا سخنرانی آنها در سنای آمریکا گوش کرده اید ، یا اخبار جسته گریخته شما را رساند به اینجا و در باب آن سخن راندید . می دانید چرا می گویم نشنیدید ، اگر آن را شنیده بودید ، صحبت های رسانه های بیگانه را هم می شنیدید ، متوجه می شدید که دیگر صحبت از دشمن خیالی نیست ، دیگر دروغ های رهبری و رسانه اونیست ، نفس های دشمن را در روی شانه های ایرانمان احساس نمی کنید ، یا همچنان به دنبال قدرت از دست رفته هستید ، که به این و به آن انگ می زنید ، یا شما هم موجودیت خود را از همین انگ زدن ها به دست آورده اید ، جنگ شود چه کار می کنید ؟ حتما می خواهید تحصن می کنید ، یا فرزندانتان را به خارج ها می فرستید ،بعد بیاید و از خون جوانان دیگران برای خود بهره بجویید .
افتخار میکنید که در هر حادثه ای که در دوران مجلس ششم برای جنبش دانشجوی رخ داد، شما و دوستانتان عکس العمل قانونی در حد مقدورات خود را داشتید و به حمایت از آنها برخاستید!هنوز حافظه ما آنقدر ضعیف نشده .  ببخشید چه کار کردید که به آن افتخار می کنید همه را گرفتند و بردند و کتک زدند ، لال کردند ٬شما در مجلس بر سر کله هم می زدید ، تحصنتان رادر اواخر دوران مجلس یادتان رفته ، زمانی که موقعیت خود را از دست رفته می دیدید تحصن کردید ، اما دانشجویان از شما حمایت نکرند .حتما ناراحت شدید ! چرا ! یادتان رفته با چه شعاری آمده بودید ، برای آن شعار ها چه کردید ؟ با هم در گیر شدید . برای گنجی ها چه کردید ، نگویید الان چه می کنید ، آن زمان چه کردید ؟ حاضر شدید منافع خود را به خطر بیاندازید ، یا به دنبال کم بودن حقوق هایتان در مجلس بودید.... شور دانشجو و دانشگاه چه شد؟ پشت دانشجویان که ایستاد؟

حالا می خواهند نگذارند که ایرانمان را ویران کنند ، ایرانی که شما می خواستید دوباره آنرا بسازید!،آن هم با حرف ! آقای محترم دعوای سیاسی بین قمر خانم و سکنیه جان نیست که به خیر بگذرد و بگویید اشکالی ندارد این احمدی نژاد آمد خاتمی رفت ، اگر کاری از دستتان ساخته نیست ، لااقل با حرفهایتان کارهای دیگران را خراب نکنید .