دو رنگی

نمی دونم تا حالا براتون پیش اومده یا نه از کسی چندان خوشتون نمی اید ولی برای حفظ ظاهر هیچوقت

چیزی به اون آدم در مورد رفتار یا کردارش نمی گید ٬ولی بعضا پیش می آد که حقیقت دیر یا زود خودشو

نشون می ده و پشت ابر نمی مونه اون لحظه آدم از این دورنگی خودش احساس شرمندگی می کنه

امروز اتفاق جالبی برام افتاد با کسی در حال یاهو مسنجر در حال صحبت بودن  اسمش توی friend list بود

ولی یادم نمی اومد کیه من هم هرچی به مغز مبارک فشار آوردم نفهمیدم کیه ازش پرسیدم اونم نگوفت

تا آخرش هم نفهمیدم با هم در حال صحبت در مورد یکی از بچه های دانشکده بودیم ٬من هم جای شما خالی

 هر چه آمد نثار طرف کردم آخر صحبت گفت تو فکر کردی من فلانی ام ! انگار آب یخ روی سرم ریخته باشن فهمیدم

 ای دل غافل این همان آدمی است که ما یک ساعت در موردش با هم حرف  می زدم!!

 ما همگی خودمون رو به آزادی بیان می شناسیم ٬اما چه سود که بیشتر ما گرفتار این سیاست به خرج

دادن در زندگی هستیم ٬چه حاصل از این سیاست بازی ها٬ که تنها مارو به آدم هایی دست و پا بسته

تبدیل کرده که برای گفتن ساده ترین حق و حقوقمان به هزاران مسئله و... فکر می کنیم و آنچه حقمان

بوده از کف می دهیم

اگر جرات داری بگو چه در روی طرف چه هر جای دیگر اما اگرجرات گفتن حقیقت را نداری هیچوت  و هیچ جا نگو .

لااقل با خودت روراست باش!  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد